نکاتى موجز در باره بيانيه ٢١ نفر از رفقاى ک م

حيدر گويلى

رفقاى عزيز امضاکننده بيانيه آتش هيستريک بحثهاى سميناريتان ونوشته هاى ملا نقطى رامقدارى پايين بياوريد، وبيشتر با هم جلسه بگيريد وفکر کنيد تاشايد راهى آرامتر و برخوردى اقناعِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِى تر به مسائل سياسى وموانع سرراهتان پيدا کنيد ؛ تا شايد بتوانيد لااقل جمع خودتان را براى آينده اى درازمدت تر نگه داريد.

رفقا با بحثهاى پراز تناقض و اتهام و برچسپ زدن وشيطان سازى کردن، به آينده جمعى که امروز هرکدامتان به دلايلى گوناگون بدور بيانيه اى جمع شده ايد هيچ حقانيتى نميدهد. اين بيانيه ذره اى حقانيت سياسى واجتماعى ندارد. فقط ميتوان آنرا سپرى زنگ زده در برابرحقيقتى سرسخت بنام نقد نظرات راست رفيق کورش در نوشتها وسمينارهايش ازطرف رفيق حميد تقوايى ناميد.

رفقا باور کنيد با روش و متدى که در پيش گرفته ايد صف انشعابيتان رابه مقصد نخواهيد رساند. شما ميگويد حزب کمونيست کارگرى منصور حکمت به سرعت اعجاب آورى غير قابل بازشناسى است. امااگرکمى انصاف داشته باشيد وبه نوشته ها وبحثها و فحشها وناسزاگويى هايتان برگرديد، و نگاهى به دستگاه فکرى امروزتان در خلوت خود بيندازيد، پى خواهى برد که اين افکار و روشهاى جنگ سردى خودتان است که شما را غير قابل بازشناسى کرده است، نه حزب کمونيست کارگرى را.

تا آنجا که من اطلاع دارم و اکثر قريب به اتفاق آثار ونوشته و نقدهاى منصور حکمت را خوانده ام اين چنين روش ومنشى که امروز شما درپيش گرفته ايد هيچ سنخيتى با منصور حکمت ندارد. پس به نادرست خود را حکمتيسم نناميد.

اگر بار ديگر به نوشته هاى آناتومى ليبراليسم چپ وحدت کمونيستى، انتخاب سياسى يا ديپلماسى، روياهاى ممنوع مجاهد، خداحافظ رفيق، فقط دوگام به پس، پاسخ به فتواى آقاى جلال طالبانى عليه شوراهاى کارگرى درکردستان عراق و٠٠٠٠٠٠٠مراجعه کنيد آيا باز هم خودتان را با اين اوصاف در صف پرچمداران کمونيزم کارگرى خواهيد دانست ؟ آيا فکر نميکنيد با اين روش و نظريات دره اى عميق بين گذشته وآينده خود ايجاد ميکنيد؟ رفيق کورش در جلسه کادرهاى آلمان ميگويد، اگر چنين وچنان نشود "ما راهمان را جدا ميکنيم "، و دراين رابطه در جواب يکى از کادرهاى آلمان که ميپرسد "آيا وقتى جدا شديد اسم خودتان را حزب کمونيسم کارگرى ايران ميگذاريد، وبرنامه دنياى بهترراانتخاب ميکنيد؟ " در جواب ميگويد : بله

شما ميگوييد: ما بهترش را هم ميسازيم ! ، واظهار ميداريد: من در بيرون، از اين حزب هم باز دفاع ميکنم وامکان دارد، درمقطعى ديگر با هم متحد شويم.! آيا روشها وطرز وشيوه ومنش رهبريت کس ديگرى را ميتواند قانع کند ؟ آيا کسى هست که قلباً به حرفهايت باور داشته باشد؟ به نظر من نه ، به شهادت نوشته ها وبحثهايت اين را ديگر مطمئن باش که با اين روش احدى باورت ندارد. متاسفم رفيق عزيز ظرفيتش را داشتى که حرفها متناقض نگويى .

مگر چه اتفاقى رخ داده بود که به اين تناقض گوييها دچار شده ايد؟ و همه روشها و فعاليتهاى گذشته کمونيسم کارگرى را زير پا گذاشته ايد ! مگر غيراز اين بود که نظرات وتز هاى راست وآشتى طلبانه ات را با دولت حجاريانى ومجلس موسسان وحق شرکت در دولت موقتت را مورد نقد قرار داده اند ؟ و تازه شما در مباحث اخيرت همه آن نظرات و تزها را بنوعى تئوريزه کرده و با متدى منشويکى و جمله هاى انقلاب دمرکراتيک مزين کرده ايد؟ مگر قرار بود ما از اين طريق به قدرت سياسى دست يابيم ؟

رفيق کورش مگر يادت رفته است در حزب کمونيست ايران قديم چندين مقاله عبدالله مهتدى بنامهاى "زوزه توابين " و "جنگ ما باحزب دمکرات جنگ برسر حاکميت است "مورد نقد عميق ومارکسيستى قلم منصورحکمت قرار گرفت، وآن دونوشته در آن زمان جمع آورى شدند؛ و هيچکس اسمى هم ازانقلاب ايدئولوژى به ميان نياورد ! چرا وقتى نظرات راست شما نقد ميشود، زمين وزمان رابهم مى ريزيدوهرآنچه که نبايد از قلمت جارى شود، به رشته تحريردرمى آورى ؟ آيا نمى توانستيد به نقدهاى طرف مقابل برخورد کنيد؟ وبا استدلال منطقى تر واقناعى ترى به مسئله بپردازيد؟ وآيا اصولا" اين جرات و توانايى را داشتيد؟ و يا شايدمطمئن نبوديد که موفق شويد و امکان ازدست دادن جايگاه ليدر شيپى را پيشبينى ميکرديد؟

رفيق کورش به نقل از بيانيه اتان "حرف آخرمان را اول مى زنيم "، (بهترست ميگفتيد جنگ آخرتان را اول مى کنيد) !

درجلسه دفتر سياسى با گفتن کنگره ٤ کنگره کودتا بود و با پرتاب کردن انگهايى مانند (پلپوت ،استالينيسم، خيانت ) به همرزم سياسى ٢٠ وچند ساله ات بدون اينکه يک ذره فکر کنيد، که اين اتهامات را درمقابل هيچ مخالف سر سخت بيرون از خودمان هم بکار نبرده بوديم ، آنهم از زبان يکى از رهبران بالاى حزب ! آيا دلايل بالا نشان نميدهد که شمابا آشفتگى و سراسيمه از همان اولين روز هاى اختلاف تصميمتان راگرفته بوديد؟

آيا "سازشها"يتان جنبه تاکتيکى براى حمله نهايى در جنگ آخر نبود ؟ (البته با فرماندهانى بدون ارتش ! )

چند جمله کوتاه براى رفيق عزيزم ايرج فرزاد، که کوتاه درپايان آخرين مطلبش نوشته بود : در کنگره اى که آنرا متعلق به سنت خود نميدانم شرکت نمى کنم. البته رفيق ايرج مخير است، صلاح مملکت خويش را خسروان دانند اما آرزوى ناموفقيت کردن براى ما درکنگره فوق العاده به فرهنگ موژيکى بيشتر نزديک است تا به فرهنگ مدرن کمونيسم کارگرى .

البته ما از رفتنتان خوشحال نيستيم وباز هم دعوتتان ميکنيم با اين حزب بمانيد .

اين حزب همه ما بوده و هست و هنوز هم دير نشده است پلهاى باقيمانده پشت سرتان را بيشتر از

اين خراب نکنيد. قلب اين حزب به بزرگى قلب همه انسانهاى جهان است ما متعلق به يک جنبش واحد بوده ايم در رفتنتان هم از اين حزب من آرزوى سلامتى اتان را دارم.

اميدوارم بيشتر از اين خودتان را از دست آوردهاى منصورحکمت چه حزبش وچه جنبش

کمونيسم کارگريش دور نکنيد .

٭٭٭٭٭٭٭٭٭

١٩اگوست ٢٠٠٤