رژيم اسلامي پس از انتخابات مجلس
(نگاهي به صف بنديها و مسائل جديد)
٢- جناح راست و موقعيت مناسب براي تسخير مجلس
فاتح بهرامي
با پوزش از خوانندگان عزيز بخاطر تاخير در نوشتن بخش دوم اين بحث، در اينجا به ادامه آن ميپردازم. در مقدمه بخش اول اين نوشته در انترناسيونال شماره ٢٦ اشاره کردم که نتيجه انتخابات مجلس هفتم و تسخير مجلس توسط جناح راست وضعيت جديدي را در مقابل رژيم و جناحهاي آن قرار ميدهد و بر عرصه هاي مختلفي در سياست داخلي و بين المللي تاثير ميگذارد، و بقيه نوشته به بررسي وضعيت جناح دو خرداد و مضمون و هدف "استراتژي جديد" آنان اختصاص داشت. در ادامه، در دو بخش، به نکاتي درباره موقعيت جناح راست، آرايش جديد آنها، و معضلات اين جناح در سياست ايران اشاره خواهم کرد. اما ابتدا به دلايل و شرايطي ميپردازم که باعث شد جناح راست رژيم تصميم بگيرد دو خرداد را از مجلس کنار بگذارد و از طريق شوراي نگهبان کانديداهاي آنها را رد صلاحيت کند.
جناحبندي درون رژيم از دو خرداد ٧٦ ببعد با دوره هاي قبل يک تفاوت مهم داشت. اختلافات درون جناح هاي رژيم در اين دوره اساسا بر سر نحوه برخورد با مردم براي بقاي جمهوري اسلامي است. عروج دو خرداد خود محصول نارضايتي عميق مردم از جمهوري اسلامي و تهديد شدن حکومت از جانب مردم است. هر دو جناح براي مهار اقشار مختلف مردم معترض راه و روش خود را داشتند. دو خرداد با پرچم اصلاحات خواهان شريک کردن بخش وسيعتري از طرفداران جمهوري اسلامي در حاکميت بود و سياست بگير و ببند جناح راست و دخالت ندادن ديگر نيروهاي ملي مذهبي در حکومت را به زيان کل جمهوري اسلامي ميدانست. در مقابل جناح راست به نسخه دو خردادي گردن نميگذاشت چون معتقد بود که اگر درجه اي فضاي سياسي در اثر سياستهاي دو خرداد باز شود مردم در آنجا توقف نخواهند کرد و موجوديت رژيم را بيشتر تهديد خواهند کرد. هر دو حق داشتند و اين از تناقضات رژيم اسلامي و معضل تبديل شدن آن به يک حکومت متعارف سرمايه در ايران ناشي ميشد. با وجود اين دو خرداد توانست چند سالي براي حکومت عمر بخرد. پس از دوخرداد وضعيت طوري بود که هر دو جناح به ديگري نياز داشت و هيچکدام به تنهائي قادر به مهار اعتراضات جامعه نبود، براي همين بود که خامنه اي اين دو جناح را "دو بال نظام" ميناميد، دو بال که تعادلي به رژيم ميداد. اما اکنون پس از انتخابات مجلس هفتم جناح دو خرداد از يک سنگر مهم، مجلس، کنار گذاشته شد و ميروند که رياست جمهوري را هم از دست بدهند، هرچند که مدتي است خود شخص خاتمي نيز بيشتر به خامنه اي نزديک است تا به ياران سابقش در جبهه دو خرداد. اينکه جناح راست توانست يک بال نظام را از حاکميت کنار بگذارد و اتفاق مهمي نيفتد، دلايلي دارد که چند سال پيش ممکن نبود. شکست دو خرداد و رشد جنبش مردم براي سرنگوني جمهوري اسلامي دو عامل اساسي است که جناح راست بتواند بال ديگر نظام را به حاشيه بفرستد. شکست دو خرداد از مدتها قبل خود زمينه کنار زدنشان از مجلس را فراهم کرده بود. اين شکست اولا باعث شده بود که اين جريان تجزيه شود، نيرويش را در سطح جامعه از دست بدهد و در سطح بالا هم بخشي از آن عملا در خدمت سياستهاي راست و خامنه اي قرار گيرد. ثانيا مهمتر اين است که جنبش سرنگوني از مقطعي ببعد، حتي قبلتر از ٢٠ خرداد تا ١٨ تير پارسال، دو خرداد را بعنوان چوبدستي و بعنوان محملي براي اعتراضات خود کنار گذاشته بود، جريان دو خرداد پايه قابل اعتنائي در سطح جامعه نداشت. شکست و تضعيف دو خرداد و بي اعتبار شدن آن نزد مردم و بي خاصيت شدن آن بعنوان ترمز و سدي در مقابل اعتراضات جامعه ديگر آن خاصيت يکي از "دو بال" نظام را براي جناح راست و خامنه اي از دست داده بود، بعلاوه همانطور که اشاره کردم عناصر مهمي از آنها، مثلا خاتمي و کروبي، وزنشان بطرف جناح راست سنگين تر شده بود. اين وضعيت است که امکان داده بود جناح راست از کنار زدن آنها از مجلس ابائي نداشته باشد. رشد جنبش سرنگوني و راديکالتر شدن آن و حتي مجبور شدن جريان تحکيم وحدت در دنباله روي از شعارهاي چپ در ١٦ آذر، و بالاخره اتفاقات ٢٠ خرداد تا ١٨ تير سال قبل اين نکته را براي راست مسجل کرده بود که بايد خود را براي مقابله با جنبش سرنگوني بطور جدي تري آماده کنند و ماندن دو خرداد مايه دردسر برايشان است. جريان راست فرصت را غنيمت شمرد و از طريق شوراي نگهبان، دو خردادي را که شکست خورده و وزني در جامعه ندارد و توانائي سد کردن اعتراضات راديکال و چپ جامعه را هم ندارد، از مجلس بيرون کرد. و بايد تاکيد کرد که جريان راست در طول چند سال گذشته قدمهاي زيادي براي به شکست کشاندن دو خرداديها و مانع ايجاد کردن در مقابلشان در مجلس ايجاد کرده بود.
"ويترين" جناح راست
پيروزي جناح راست در انتخابات مجلس از طريق راه يافتن ائتلاف يا گروه آبادگران به مجلس صورت گرفت، آبادگران حدود ٢٠٠ نماينده در مجلس دارند. به گفته خود عوامل رژيم اسلامي اين تعداد خود از طيف هاي مختلفي از جناح راست جمهوري اسلامي تشکيل ميشود که از طيف وسيعي که عموما داراي سوابق نظامي هستند و نزديک به نصف آنرا تشکيل ميدهند تا نمايندگان جناح راست سنتي و نيز چهره هاي جوان و ميانسال دانشگاهي را شامل ميشود. محسن رضائي در دفاع از مجلس هفتم در روزنامه رسالت گفته بود که آبادگران تابلوي خوش منظري هستند که نبايد مصادره شود. آبادگران قبل از مجلس هفتم در جريان انتخابات شوراهاي اسلامي شهر در تهران ابراز وجود کردند. اين جريان قبل تر از آن ناشناخته و گمنام بود، در واقع وجود نداشت. آبادگران در واقع يک ائتلاف است که هم در مجلس و هم در شوراي شهر تهران عناصر طيفهاي مختلف جناح راست را در خود دارد. اما آنچه که سريع ديده ميشود اينست که چهره هاي شاخص و شناخته شده جناح راست کمتر در آبادگران حضور دارند. مستقل از اختلافات درون گروههاي مختلف جناح راست، بنظر ميرسد ترکيب آبادگران بر اساس يک توافق جدي بين گروههاي مختلف جناح راست صورت گرفته است که آبادگران را بعنوان يک ويترين جناح راست در مقابل جامعه گذاشته است. ويترين از اين نظر که اين خود آبادگران نيست که اهداف و خواسته هاي طيف هاي مختلف جناح راست را نمايندگي ميکند و يا آنرا پيش ميبرد، بلکه اين گروه تصوير امروزي تري از جناح راست مقابل جامعه ميگذارد که با تصوير عمومي از جناح راست رژيم ظاهرا متفاوت است. بخصوص پس از آمدن و رفتن جريان دو خرداد و تصوير ديگري که آنها از خود دادند، مثلا اينکه شکنجه گر و پاسدار به محقق و دکتر و استاد دانشگاه تبديل شده بود، اکنون آبادگران هم با شعار جوان گرائي، آباداني، حضور عناصر دانشگاهي، حتي گذاشتن حداد عادل در کرسي رئيس مجلس، تلاش کرده است تصوير متفاوتي از جناح راست سنتي و آخوند از خود بدهند. کلا جناح راست رژيم، يا لااقل بخشي از آن، در سالهاي پس از دو خرداد به فکر تغييراتي در قد و قواره خود افتاده اند که بنوعي بشود آنرا با دو خرداديها مقايسه کرد. حتي يکي از عناصر اصلي آنها، اگر درست يادم باشد محمد رضا باهنر، مدتي قبل اشاره کرده بود که در اين سالها اشتباهات و محدوديت هاي خود را مرور کرده اند و به مسائل جديدي هم به لحاظ سياسي و هم سازماني دست يافته اند. ظاهرا يکي از نتايج مهم اين بازبيني ها درست کردن جريان آبادگران و جلو انداختن آن بعنوان گروهي است که در انتخاباتها شرکت ميکند و امور اجرائي و قانوني را بدست ميگيرد.
اما اين ويترين جناح راست در واقع دست پخت جرياني است بنام "شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي" و ضمنا پوششي هم براي آن است. شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي، مانند شوراي هماهنگي دو خرداد که چتري براي نيروهاي مختلف دو خرداد بود، چتري است که نيروهاي مختلف جناح راست را در بر ميگيرد. اين شورا نمايندگان کليه تشکل هاي اصلي جناح راست را در خود دارد و گويا تصميم اين شورا بايد توسط عناصر تشکيل دهنده آن اجرا گردد. آبادگران توسط اين شورا سازمان يافته و آنطور که يکي از خود عناصر جريان راست اشاره ميکند، شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي گروه آبادگران را براي انتخابات شوراها و نيز مجلس سازمان داده است. از شواهد و عملکرد تاکنوني آبادگران در مجلس ميتوان نتيجه گرفت که يک ماموريت مهم آنها نگه داشتن فضا و پرهيز از درگيري سياسي بين خود و با دولت و دو خرداديها تا مقطع انتخابات رياست جمهوري است، که خود اين زير سوال است و بعيد است بتوانند اين پز را حفظ کنند.
جناح راست توانست طي چند سال اخير و با بکارگيري ابزارها و سياست هاي مختلف دو خرداد را تضعيف کند، از مجلس بيرون کند و فکر ميکنم اگر جمهوري اسلامي تا انتخابات رئيس جمهوري بماند، دولت را هم ميگيرند، اما اختلافات جدي بين خود گروههاي جناح راست موضوع ديگري است که در راه است. در بخش بعدي در اين باره و نيز درباره مسائل و معضلات متعدد جمهوري اسلامي نکاتي را اشاره خواهم کرد.
(ادامه دارد)