در حاشيه رويدادها
سياوش دانشور
الگوي ايران خودرو
نامه سرگشاده "جمعي از کارگران ايران خودرو" به مسئول هياتي از کنفدراسيون بين المللي اتحاديه هاي آزاد کارگري که به ايران سفر کرده است اقدام بسيار بجائي است. اين يک اقدام پيشرو است که بايد به الگوي بخشهاي گسترده جنبش کارگري ايران تبديل شود. کارگران ايران خودرو اولين بخش از جنبش کارگري ايران بودند که به کشتار هم طبقه اي هايشان در خاتون آباد و شهر بابک واکنش نشان دادند. اينبار نيز جلو افتادند و جبهه جديدي را به روي مبارزه کارگري گشودند. در اين نامه ضمن توضيح شرايط برده وار کار در اين شرکت، ناامني محيط کار که هر روز قرباني ميگيرد و تنها در سال گذشته به مرگ چهار کارگر بنامهاي پيمان رضي لو، اميد اولادي، فريدون گلستاني و صادق حسين زاده خانميري منجر شده است، و به خواست برپائي بيقيد و شرط تشکلهاي کارگري، حق اعتصاب و تشکل و آزادي بيان، بازگشت کليه کارگران اخراج شده به سر کار، الغا کار کنتراتي و مقاطعه کاري، و همينطور مجازات عاملان مرگ همکارانشان اشاره شده است. اما اين خواستها محدود به کارگران ايران خودرو نيست. اينها خواست طبقه کارگر و حرف دل ميليونها کارگر در ايران است و با همت کارگران پيشرو ميتواند و ضروي است که از طرف مجامع عمومي کارگري صنايع مختلف و يا کارگران و کارکنان واحدهاي مختلف صنعتي صادر شود.
در عين حال نويسندگان اين نامه به مسئله فقدان امنيت هم اشاره کرده اند. دليل نوشتن نامه سرگشاده را معذور بودن از ملاقات حضوري با هيات به دليل نداشتن امنيت، فضاي پليسي در شرکت و خطر اخراج و دستگيري عنوان کرده اند. قطعا امضاي "جمعي از کارگران ايران خودرو" در پاي اين نامه متاثر از اين نکته بوده است. در اينجا يک اقدام درست، يعني نامه نوشتن به مجامع جهاني و اعلام خواستهاي کارگران، از فقدان امنيت رهبران عملي کارگري نتيجه شده است. اما اين اقدام في النفسه و مستقل از هر تناسب قوائي، موثر و ضروري است و جنبش کارگري را به سرعت به جلو ميراند. همين نامه ها و اعتراضات وسيعي که به کشتار کارگران خاتون آباد و شهر بابک صورت گرفت، اين رويداد را به يک واقعه جهاني تبديل کرد. سوالي که بايد پاسخ بگيرد اينست که چگونه ميتوان معضل امنيت و خطر اخراج را بعنوان سدي در مقابل طرح مطالبات کارگران منتفي کرد؟ (در اين زمينه توجه فعالين کارگري را به مباحث ارزنده حميد تقوائي تحت عنوان حزب و جامعه در ايران جلب ميکنم).
هدف مبارزه کارگري و حتي هدف انقلاب کارگري، نهايتا شکستن تناسب قواي موجود و ديوار اختناق به نفع طبقه کارگر و ايجاد شرايطي براي تغيير است. کارگران ايران خودرو ميتوانند در همين تناسب قوا تمام اين خواستهاي مشروع را متحدانه و علني اعلام کنند. بجاي امضاي "جمعي از کارگران ايران خودرو" ميشود با تلاش فعالين و رهبران عملي کارگران، اسم و امضاي بخش کثيري از ٣٤٠٠٠ کارگر ايران خودرو را پشت اين خواستها گذاشت. در مقابل چنين اقدامي، رژيم اسلامي هيچ کاري نميتواند بکند. چنين اقدامي کل جامعه را متوجه کارگر و مطالبات کارگري ميکند. به بخشهاي ديگر جنبش کارگري الگو ميدهد، مبارزه را سراسري ميکند، حمايت و همبستگي طبقاتي را تقويت ميکند، و زمينه عروج صفي از رهبران عملي و شخصيتهاي شناخته شده کارگري در صحنه سياست را تسهيل ميکند.
اول ماه مه
شواهد حاکي از آنند که روز جهاني کارگر امسال روز داغي است. اعتراض به سياستهاي ميليتاريستي آمريکا و موئتلفينش در عراق و خطر روزافزون تروريسم اسلامي در گوشه گوشه جهان، اول مه را به فرصتي براي محکوميت نظم نوين بوش و شرکا تبديل کرده است. در اروپا و بويژه در ايتاليا، آلمان و فرانسه، بدون شک صفهاي کارگري شعارهاي اعتراضات ميليوني ماههاي گذشته را به جلو خواهند راند. اول مه امسال بايد مارکس و فراخوان تغيير وضع موجود را به خيابان آورد.
در ايران اعتراض از هر منفذ جامعه ميجوشد. هيچ زماني سرمايه داري در ايران با چنين موجي از اعتراضات گسترده عليه فقر و بيحقوقي و اختناق مواجه نبوده است. کارگران صنايع بزرگ و کوچک، معدنچيان، پرستاران، معلمان، بازنشسته ها، چايکاران، و کارمندان دولتي پشت سرهم در اعتراض بوده اند. مبارزه زنان و جوانان براي نفي آپارتايد اسلامي و اختناق سياسي و فکري و فرهنگي ، جنب و جوش دانشجويان براي ماههاي داغ خرداد و تير، همه گير شدن خواست آزادي بيقيد و شرط زندانيان سياسي، مبارزه عليه اعدام و غيره، همه ميتوانند در اول مه ترکيب شوند. رژيم اسلامي از هر سو در محاصره مردم قرار گرفته است. هم اوضاع داخلي رژيم و هم موقعيت بين المللي آن وخيم تر شده است. انقلاب در ايران دارد از نان شب واجب تر ميشود.
بعد از انقلاب اکتبر، کمونيسم و راه حل کارگري براي آزادي کل جامعه، براي اولين بار در صد سال اخير در ايران به يک احتمال واقعي تبديل شده است. اين امکان بوجود آمده است که نفي اختناق و ديکتاتوري سياسي در ايران با نفي نظام سرمايه داري يکي شود. ماتريال اجتماعي و طبقاتي اين تحول فراهم است؛ يک حزب متشکل کمونيستي کارگري روشن بين و سازش ناپذير، يک جامعه ملتهب و تشنه تحول، و طبقه کارگري که ديگر آستانه تحملش تمام شده و ناچار است بعنوان ستون فقرات اين تحول زير و رو کننده نقش ايفا کند.
اول مه امسال ميتواند پرچم آزادي بشر در ايران برافراشته شود!